عرفانعرفان، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره

نفس مامان و بابا

عروسی دایی حمید

سلام عشق مامان. هفته پیش روز 5ام شهریور عروسی دایی حمید و زن دایی فریبا بود.از سه چهار روز قبل عروسی خونه ی باباجون بودیم و شبا هم همونجا میخوابیدیم٬تو هم که عاشق دستمال بازی(رقص محلی) بودیو خیییلی خوشگل میرقصیدی... ولی جای خاله راضیه خیییلی خالی بود٬بخاطر دانشگاه و درس سنگینی که داره تا اول شهریور نمیتونه خونه بیاد ... دوم شهریور هم عروسی دختر عمم بود که خیییلی خوب بود٬ان شاالله خوشبخت بشن.همون شب خاله راضیه تو راه بود. تو این یه هفته کلی از فرصت استفاده کردی و تا تونستی شربت و شیرینی خوردی ...خلاصه کلللی بهت خوش میگذشت که دور و برت شلوغ بود و با بچه ها بازی میکردین.همش میگفتی علوتی دایی حمیده ...شب قبل عروسی شب حنابندون بود که خیلی خ...
8 شهريور 1394
1